بازی سازان بزرگ از چه سنی وارد این حرفه شدهاند؟
وقتی میخواهید هدف و مسیر جدیدی را برای زندگی خودتان انتخاب کنید، شک و تردید در آنچه که میخواهید به آن برسید اولین چالشی است که شما با آن مواجه خواهید شد. اینکه آیا این همه وقت و هزینه ارزش کاری که میخواهم بکنم یا هدفی که میخواهم به آن برسم را دارد یا خیر؟ البته همهي موضوع به این موارد کوچک محدود نمیشود. به عنوان مثال به طور معمول شما ناچارید پس از انتخاب یک مسیر جدید در زندگیتان تمام یا قسمتی از گذشتهی خودتان را نادیده بگیرد. اینکه مثلا در فلان رشته ۴ سال عمر خود را هزینه کردهاید، اما هم اکنون پس از انتخاب مسیری جدید مشاهده میکنید که آن ۴ سال دیگر به کارتان نمیآید و باید بیخیال آن بشوید! اگرچه برخورد با این مسائل کار چندان سادهای نیست و هر کسی از پس انجام آن برنمیآید اما نمیتوان این را هم در نظر نگرفت که بسیاری از کسانی که امروزه ما آنان را انسانهای موفقی میدانیم همین مسیر را برای خود انتخاب کردهاند و خطرهای همراه آن را برای رسیدن به موفقیت به جان خریدهاند.
وقتی میخواهید هدف و مسیر جدیدی را برای زندگی خودتان انتخاب کنید، شک و تردید در آنچه که میخواهید به آن برسید اولین چالشی است که شما با آن مواجه خواهید شد
یکی از موارد جالبی که ما میخواهیم به بررسی آن بپردازیم، سن و تحصیلات بازیسازان بزرگی است که امروزه ما برای آنها به خاطر دستاوردهایشان احترام زیادی قائل هستیم. از استاد کوجیما گرفته تا نیل دراکمن و سید میر همه و همه افرادی هستند که با کارهایشان خدمات بزرگی به صنعت بازی کردهاند و شایسته است برای هر کدام شرح مفصلی نوشته شود اما ما در این مقاله و به عنوان شروعی بر کار خود تنها به مختصری از تعدادی از این بزرگان میپردازیم و توضیحات بیشتر را به مقالات بعدی حواله میدهیم.
بررسی را از یکی از قدیمیهای این صنعت یعنی هیرونوبو ساکاگوچی شروع میکنیم. او که بنیانگذار سری افسانهای Final Fantasy در سال ۱۹۸۷ است در سن ۲۱ سالگی و در حالی که در دانشگاه ملی یوکوهاما در حال گذران رشتهی مهندسی برق بود، درس و دانشگاه را نیمه کاره رها کرد. ثمرهی آن این شد که در سن ۲۲ سالگی توانست به عنوان طراح در ساخت بازی The Death Trap حضور داشته باشد و بتواند سرانجام در سن ۲۵ سالگی بنیانهای سری افسانهای Final Fantasy را ایجاد کند. تا به امروز او به طور مستقیم یا غیر مستقیم در ساخت بیش از ۶۰ پروژهی بازیسازی دست داشته است تا به نوعی هیچ جای پشیمانی برای ترک دانشگاه و رشتهی مهندسی برق برای اون باقینمانده باشد.
هیدتاکا میازاکی خالق سری افسانهای دارک سولز است. او دارای لیسانس علوم اجتماعی است و حتی پس از دانشگاه برای استخدام در شغل مدیریت حسابداری نیز اقدام کرده بود! اما در انتها وقتی به پیشنهاد یکی از دوستانش بازی زیبا و دوست داشتنی Ico را انجام میدهد به یکباره تصمیمش را عوض میکند و میخواهد در آینده یک طراح بازی شود. او سرانجام در سن ۲۹ سالگی میتواند به استخدام کمپانی بازیسازی فرامسافتور در بیاید و دوران حرفهای خودش را شروع کند.
نفر بعدی نیل دراکمن از کارگردانان و نویسندگان خلاق سری نام دار Uncharted است. او که در دانشگاه در رشتهی علوم کامپیوتر تحصیلی کرده بود در سن ۲۶ سالگی در قالب یک کاروز فعالیت خود در ناتیداگ را شروع کرد و بعدها توانست به واسطهی خلاقیت و نبوغ خود رشد کرده و در سن ۳۵ سالگی یکی از بهترین بازیهای تاریخ یعنی بازی The Last Of Us را کارگردانی کند. او با اینکه در سال ۲۰۰۴ کار خود در ناتیداگ را با برنامهنویسی شروع کرده بود در سال ۲۰۰۹ ذوق نویسندگی خود را نیز به همگان نشان داد و کامیک بوک Uncharted: Eye of Indra را نیز به رشتهی تحریر درآورد.
نفر بعدی لیست ما در دانشگاه در رشتهی اقتصاد تحصیل میکرده و همواره علاقهمند بوده در آینده تبدیل به یک کارگردان حرفهای سینما شود. اما در سال چهارم دانشگاه به یکباره تصمیم خود مبنی بر وارد شدن بر صنعت بازی را با خانواده و دوستان خود در میان میگذارد و همه را متعجب میکند، بله این شخص کسی نیست جز استاد هیدئو کوجیما که آثار او از ماندگارترین ساختههای تاریخ صنعت بازی دنیا هستند. او در ۲۳ سالگی وارد کونامی میشود و حماسه خود در صنعت بازیسازی را شروع میکند.
افراد بسیار دیگری هم هستند که میتوانیم به بررسی نقطهی شروع آنها در صنعت بازیسازی بپردازیم که تفاوت چندانی با موارد ذکر شده ندارند. از هیدکی کامیا خلاق گرفته تا تا شینجی میکامی و سید میر همه افرادی بودهاند که بازیسازی را در بازهی ۲۴ الی ۲۸ سالگی شروع کردهاند و توانستهاند به موفقیتهای بزرگی برسند. البته بدون شک افرادی هم بودهاند که در سنین پایینتر یا بالاتر از آن فعالیت حرفهای خود را شروع کردهاند. از جیسون جونز با سری Halo تا بروس استرلی یکی دیگر از کارگردانان و طراحان خلاق استودیوی ناتیداگ، کسانی بودهاند که در سنین پایینتر فعالیت خود را شروع کردهاند اما نکتهی مهمی که در رابطه با تمامی آنها وجود دارد نگاه آنان به بازیسازی و آیندهای است که برای خود در آن متصور میشدند.
شاید به جرئت بتوان گفت که تنها صنعتی که ظرفیت پذیرش افراد با دانشها و اندیشههای متفاوت را داشته باشد همین صنعت بازیسازی است
اگر در همان روزهای تحصیل ساکاگوچی رشتهی مهندسی برق خود را به بازیسازی ترجیح میداد آیا ما امروزه میتوانستیم از سری زیبای Final Fantasy لذت ببریم؟ حتی به نظرم تصور اینکه شخصی همچون میازاکی روزی بین اینکه تبدیل به یک فرد پشت میز نشین اداری شود یا اینکه به دنبال علاقهي خود یعنی همان بازیسازی برود نیز برایم آزار دهندهاست. باید توجه کنیم که تمامی این افراد اگرچه گذشتههای بسیار متفاوتی از هم دارند ولی آیندهی تمامی آنها در یک مورد به هم گره خوردهاست و آن مسئلهی بازیسازی است. شاید به جرات بتوان گفت که تنها صنعتی که ظرفیت پذیرش افراد با دانشها و اندیشههای متفاوت را داشته باشد همین صنعت بازیسازی است. صنعتی که پیشنیاز ورود به آن قبل از همه چیز عشق و علاقهی فرد به مسئلهی بازی و بازیسازی است. بدون شک تخصص موضوعی است که به راحتی در پس اهداف و علاقههای افراد به وجود میآید و جای نگرانی در مورد آن وجود ندارد.
برای همین در انتهای این مقاله تاکید میکنم که اگر شما هم علاقمند به صنعت بازی و احیانا موضوع بازیسازی هستید و فکر میکنید که برای شروع مقداری دیر شده است بد نیست نگاهی به تکتک افراد حاضر در لیست ما بیاندازید که چگونه با شرایط بسیار متفاوتی که داشتهاند توانستهاند مسیر بازیسازی را طی کنند و هیچ ترسی از گذشتهی کاملا متفاوت خود نداشتهاند.