اولويتها در نظام سلامت دغدغهمن است
تریتا نیوز – مهناز خدادوست؛ در طول روز بارهای بار اینان را مرور ميکنیم. هر صحنه تصادفی ممکن است تداعی کننده این اشخاص برای ما باشد. در واقع ما به این افراد فکر ميکنیم. یعنی آنچه را که ميبینیم را ضبط و پردازش ميکنیم. اما حال اگر بخواهیم عمیق تر به قضیه نگاه کنیم باید از قدرت تعقل و تفکرمان نیز کمک بگیریم. گاهی اوقات لازم نیست حتی از قدرت بیناییمان کمک بگیریم و فقط کافیست بیاندیشیم و فکر کنیم. ما هیچ گاه الکساندر گرامهام بل اسکاتلندی که در سال ۱۸۷۶ تلفن را اختراع کرد، را ندیدیم. زکریای رازی، ادیسون، ابوعلی سینا و حتی در زمینه هنر شعرایی همچون حافظ و خیام.. .. را ندیدهایم اما آنچه که امروز آنان را برای ما تداعی ميکند تنها تفکر و اندیشیدن ما پیرامون عظمت کار بزرگی است که آنها برای بشر انجام داده اند. شاید عصر حاضر ، عصر تکنولوژی و شبکههای اجتماعی باشد اما عصر رنگها نیز هست یعنی آن چيزي دیده ميشود که رنگ داشته باشد به همین خاطر است که بشر امروز بازیگر را بیشتر از یک دانشمند و یا یک فرهیخته ميبیند و در موردش مياندیشد. اما اگر کمی فکر کنیم به این نكته خواهیم رسید که حتی روزمرگیهای ما مستقیم و غیر مستقیم وابسته به همین دانشمندان و فرهیختگان است. بسیاری از مواقع جریانات خوب و مثبت اطراف ما مدیون تلاش و تفکر و تعقل این قبیل افراد است. اینان روزگار مدیدی را اندیشیدند و صرف پژوهش كردند تا من و شما راحت زندگی کنیم و صفحه روزمرگیهایمان جز در صفحات آرامش و راحتی و یا حتی صحت و سلامت در صفحه دیگری ورق نخورد. زندگی جریان دارد و گذر ثانیهها ميگذرد و ميگذرد، در گذر این ثانیهها لباس یک بازیگر کهنه ميشود، از مد خارج ميشود و از یاد ميرود، حرکت ورزشی یک ورزشکار و یا حتی شیرینی برد یک بازی حساس در گذر لحظهها کمرنگ ميشود اما ارزش یک کار علمی برای کسانی که بیاندیشند همیشه زنده و تازه است.
جامعه امروز ما ميبایست پاسبان گوهر بزرگ و ارزشمند دسته دانشمندان و فرهیختگان باشد. نسل امروز ما مفتخر است به زندگی در دورهاي که دانشمند مردمی و انقلابی ما دكتر حسین ملک افضلی در آن زندگی ميکند. قطعا نسل حاضر ما باید بداند که همه ما یک هدیه بزرگ را از این دانشمند گرفتهایم و آن سلامت راه رفتن است. دکتر ملک افضلی با انجام واکسیناسیو ن فرا گیر فلج اطفال در کشور گام بزرگی در فرونشاندن این اپیدمی خاموش در کشور برداشت. فلج اطفال شاید در اصلاح یک بیماری تلقی گردد که تاثیر آن در فرد است اما به نگاهی ژرف تر به این نکته پی خواهیم برد که این قبیل بیماریها و حتی صنعت واکسیناسیون و داروسازی از دیدگاه استراتژیک نیز برای یک کشور حائز اهمیت ميباشند. کشوری که تهی از یک اپیدمی فراگیر باشد نیاز به اختصاص کلان برای سرکوب اپیدمی، نیاز به تخصیص مدارس استثنائي برای این قبیل افراد، تجهیز بیمارستانها و خیلی از مسائل هزینه بر دیگر نیز ندارد. پس ميتوان نتیجه گرفت ملک افضلی و ملک افضلیها نه تنها گام بلندی در سلامت عمومی جامعه برداشته اند بلکه اقدامات موثری در ثبات عملکرد استراتژیک کشورمان مرتبط با بخش سلامت و حتی کاهش هزینههای مرتبط با این بخش برداشته اند. هزینههایی که شاید اکنون صرف ساخت کارخانهها و اشتغالزایی و یا حتي جنبههای دیگر درمان شده اند. جامعه ما مدیون این فرد و این افراد است. در یکی از آخرین روزهای سال ۱۳۹۳ مهمان دانشمند ساده و مهربان کشورمان بودیم. خشوع و مهربانی دکتر اولین مشخصه بارز ایشان بود که هر مخاطبی را جذب خود ميکرد. با او به گفتگو نشستیم و هر چه جلوتر رفتیم این افسوس در دل ما پر رنگ تر شد که کاش افتخار شاگردی استاد و استفاده از تجربیات این بزرگ مرد را ميتوانستیم در کارنامه خودمان داشته باشیم.
برای من همین بس و کافی است که برای ساعاتی در کنار این پیر عرصه علم و بهداشت کشور نشستم و به یک گفتمان صمیمی پرداختم. آن چه که در ادامه ميخوانید چکیده گفتوگوي من با استاد دكتر حسین ملک افضلی است.
آقاي دكتر ضمن تشكر اگر مايل هستيد گفتگو را با چند سوال تخصصي شروع كنيم؛برآورد جهاني نسبت به گسترش شبکههاي بهداشتي چه بود؟بعضی از بیماریهای نوظهور مانند ایدز و هپاتیت و. .. .. در حال گسترش است و گاهی از آنها به عنوان سونامی نام برده ميشود آیا این تعبیر درست است ؟
اینها را باید از هم تفکیک کرد. آنچه که ما از آن به عنوان شبکه بهداشت کشور صحبت ميکنیم در واقع مراقبتهای بهداشتی اولیه است و ما در طرح در دست اجرا تاکید کردیم تهیه آب آشامیدنی، واکسیناسیون و مراقبتهای مادر و کودک و تنظیم خانواده و داروهای اساسی در الویت قرار گیرد. لازم است این نکته را نیز اشاره کنم که بیماریهای رفتاری که مربوط به سبک زندگی ميشوند متاسفانه به دلیل تغییر سبک زندگی روز به روز بدتر ميشوند اگر توجه کنیم نوع تغذیه مردم روز به روز تغییر ميکند و بدتر ميشود و مصرف این غذاهای آماده و استفاده از سموم و هورمونها در میوهها و محصولات کشاورزی، دلایلی هستند که به وجود شبکه بهداشت در عصر حاضر نیاز بیشتری داشته باشیم. و یا رفتارهای پر خطر جنسی با توجه به اینکه ازدواج و انتخاب شغل مناسب کار بسیار دشواری شده است سبب شدهاند برخی از بیماریها روز به روز بیشتر شوند. وقتی نتوانیم رفتارهای جنسی را کنترل کنیم ایدز روز به روز بیشتر ميشود. اما وقتی خانوادهاي بتواند خودش را کنترل کند و بیرون از چهار چوب ازدواج روابط جنسی برقرار نکند، یک نوع محافظت و پیشگیری انجام داده است. اما متاسفانه در تمام دنیا این بیماریها وجود دارد و اینها همگی باعث بیماریهای رفتاری شده اند که شامل سرطان، دیابت و… . میباشند. در کشور ما نیز مانند سایر کشورها نرخ این قبیل بیماریها در حال افزایش است و برای آینده نیز نگران این قبیل مسائل هستیم. ولی واقعیت این است که الان نگرانی ما بیماریهایی است که به سبک زندگی مربوط ميشود و به دلیل همین سیاستهایی که مقام معظم رهبری اعلام کردند و در اصلاح سبک زندگی بسیار تاکید کردند. باید بپذیریم که تغییر سبک زندگی آسان نیست.
شما ميتوانید یک واکسن بزنید به یک نفر برای اینکه سرخک یا دیفتری نگیرد ولی تغییر سبک زندگی به اراده فرد، تغییرات محیطی، نیاز به امکانات و سیاستهای درست دارد. اگر کشور سیاست درستی نداشته باشد و موادی در داخل کشور تولید شود که برای انسان مفید نباشد و علاوه بر اینها عوامل متعددی نیز است که نیاز است برای از پیش رو برداشتن آنان خانواده و فرد دست به دست هم بدهند تا بتوانند سبک زندگی مناسبی را در جامعه مستقر کنند برای همین است ميگویند هر برنامهاي را که ميخواهید به مجلس ارائه دهید باید پیوست سلامت داشته باشد.
درست است که قرار است جایی آباد شود اما این آبادی نباید سبب این شود که سلامت مردم به خطر بیافتد. این است که امروزه بحث سلامت از میکروب و قارچ و امثال اینها دیگر خارج شده است و به حوزههای اجتماعی، تربیتی و رفتاری ورود پیدا کرده است. الان بحث مهم این است که بهترین اقدامی که ميتوان برای سلامتی جامعه انجام داد توجه به سالهای ابتدای کودکی است به عنوان مثال غذاهایی که در دوران کودکی ميخورند باید غذاهای سالمی باشد و مزه دهان کودک به آنها عادت کند و تمایل غذایی کودک به سمت آن برود تا سبک زندگی او در بحث تغذیه به درستی شکل بگیرد. ۵۰ سال پیش جنبههای بیولوژیک سلامت مهم بود یعنی همه از انگل و ویروس و باکتری و آنتیبیوتیک صحبت میکردند چون نوع بیماریها به طور عمده بیماریهای عفونی و انگلی بود و اینگونه حل ميشد. امروزه آنها کنترل شدهاند و سراغ یک سری بیماریهایی که ریشه آنها ریشه رفتار است آمدیم. این مسائل در دانشکده پزشکی تدریس نميشوند و متاسفانه دانشجویان پزشکی ما را با همان الگوی ۵۰ سال پیش آموزش و تعلیم ميدهند. نگاه بخش آموزش هنوز هم درگیر درمان بیماریها هست یا اگرهم پیشگیری تدریس ميکنند پیشگیری به روشهای سابق است. سیاستگذاری سلامت فوق العاده اهمیت دارد. اگر هزینهها را صرف سلامت نکنيم و سلامت نسل آینده را تضمین نکنیم در واقع منابع را هدر داده ایم. باید بدانیم راه حل فقط توجه به بیمارستانها و خدمات پیچیده و پرهزینه نیست. اگر بخواهیم با مگس مبارزه کنیم باید ریشه آن را خشک کنیم نه با مگس کش چند مگس را بکشیم. بنابراین باید در بحث طرح تحول نظام سلامت در تخصیص اعتبارات جوری عمل کنیم که آن کارهای اساسی و بنیادی که ميتواند زیرساختهای مناسب را فراهم کند و سلامت نسل آینده را تامین کند در الویت قرار دهیم.
همكاري خود با آقاي دكتر مرندي را از چه زماني آغاز كرديد؟
در اردیبهشت سال ۱۳۶۳ مسئول دانشکده بهدا شت شدم . درآن زمان آقای دکتر مرندی وزیر بهداشت وقت شدند.
بعد از چندین و چند جلسه با آقای دکتر مرندی و صحبت پیرامون برنامههای من برای شبکه بهداشت کشور، ایشان تصمیم گرفتند من را به عنوان معاون خود منصوب کنند. به همین سبب من در سال ۱۳۶۳ از ریاست دانشکده پزشکی دانشگاه تهران استعفا دادم و در سمت جدید خودم یعنی معاون وزیر بهداشت وقت جناب آقای دکتر مرندی مشغول به فعالیت شدم. خدمت به عنوان معاون وزیر بهداشت افقهای دیگری را برای آینده کاری من روشن کرد. معاونت وزیر، قائم مقام وزیر و معاونت تحقیقات و فناوری سمتهای بعدی من در آموزش، پژو هش و سلامت کشور عزیزمان ایران بوده است. اکنون که با شما صحبت ميکنم مفتخر هستم که ۲۳ سال یعنی از سال ۱۳۶۳ لغایت ۱۳۸۶ در بطور مستقیم و غیر مستقیم در وزارت بهداشت در خدمت مردم عزیز و مهربان کشورم بوده ام و از این بابت بسیار خرسند و خوشحالم.
زماني که به معاونت بهداشت منصوب شدید چه اقداماتي را در دستور کار قرار داديد؟
یکی از کارهای اصلی من جلسات هماهنگ درخصوص این بود که طرحهای گسترش شبکههای بهداشت را در کشور مستقر کنم و دوستان مرحوم من که قبلاً به آن اشاره شد طرحی داشتند که این طرح به گونهاي طراحی شده بود که مشخص ميکرد چگونه در کل کشور باید بهداشت توسعه پیدا کند. دغدغه ما این بود که چگونه این طرح را گسترش دهیم. سرانجام با حمایت آقای دکتر سيدعليرضا مرندی اجازه اجرای این طرح را از مجلس گرفتیم و موفق شدیم قدم به قدم آن را پیاده کنیم. در این طرح ابزاری به نام زیج حیاتی در خانههای بهداشت به کار گرفته شد که نشان ميداد مرگ و میر کودکان و مادران چقدر است. این یعنی آماری بسیار روشن که در سینه دیوار نصب شده و هر کس که وارد خانه بهداشت ميشد ميتوانستیم آن را نشان دهیم. البته یونیسف و سازمان جهانی بهداشت و صندوق جمعیت سازمان ملل تبلیغاتی کردند و این تبلیغات سبب شد ما در جامعه جهانی شناخته شویم و این شناخت سبب سفر من به کشورهای مختلف شد و در کشورهای مختلف راجع به این موضوع با آنها حرف زدم. در همین اواخر هم که ما به آمریکا و به منطقه میسیسیپی سفر کردیم و خانه بهداشت را آنجا دایر کردیم و این سبب شد که روزنامههای آمریکایی تیتر زدند که تجربههای ایرانی به سمت آمریکا ميآیند.
شما در کميته ترويج تغذيه با شير مادر حضور داشتيد اين کميته تا چه حد ميتواند مثمرثمر باشد؟
مدتی بسیار خوب بود و دکتر مرندی هم بسیار تلاش کردند و خیلی هم سیاستهای خوبی بنا گذاشته شد ولی به نظر میآیدکه در سالهای اخیر دیگر آن انگیزه و علاقه سابق وجود ندارد و ما شاهد این هستیم که در داخل کشور شیر خشک تولید و توزیع ميشود. اما متاسفانه آموزشهایی که قبلا وجود داشت و پایشهایی که انجام ميشد الان نیست و متاسفانه در این بخش امروزه ضعیف شدیم.
نظرتان در مورد واژههای زیر چيست :
دکترسید حسن قاضی زادههاشمی
یک وزیر بسیار مقتدر و بزرگ است که توانسته منابع خوبی را وارد وزارت بهداشت کند. این رویه ورود منابع تا به امروز بیسابقه بوده است البته ناگفته نماند در وزارت بهداشت کارهای زمین مانده هم بسیار زیاد است که ميبایست به آنها رسیدگی شود و این وظیفه ميبایست خیلی هنرمندانه پیش برود. آقای دکترهاشمی باید بتواند این منابع را که وارد کرده به طرزمناسب و برای پر کردن خلاهای موجود استفاده کند. یکی از نگرانیهایی که من دارم این است که آیا ما از این منابعی که امروز در اختیار داریم به نحو مناسبی ميتوانیم استفاده ميکنیم یا خیر. بنابراین اقتدار و جذب منابع را صد در صد نمره مثبت ميدهم و تائید هم ميکنم ولی نگران هستم که آیا این کارهای که انجام ميشود در اولویت قرار دارند یا خیر. نکته بعد تداوم طرحهای وزارت بهداشت است. طرحهای وزارت بهداشت ميبایست تداوم داشته باشند و روز به روز تکمیل گردند نه اینکه به صورت مقطعی باشند. دو سوال بزرگ نیز همیشه در ذهن خود دارم که گاه و بیگاه درگیر آنها هستم. پایداری این منابع و الویتهای نظام سلامت کشور دو سوال بزرگی ميباشند که فکر بنده را به خود مشغول کردهاند.
دکترسید علیرضا مرندی
یک انسان فوقالعاده پایبند و متعهد به انقلاب اسلامی و به رهبری و انسانی که واقعا به بهداشت علاقه دارد و عشق ميورزد. دکتر همیشه انگیزه دارد و همه چیز را با عینک بهداشت نگاه ميکند. ایشان انسان خالصی است. مطلع و جهانپسند است یعنی مسلط به زبان انگلیسی ميباشد و ارتباطات خوبی با سازمانهای جهانی دارد ولی فکر کنم جامعه پزشکی ایشان را درک نميکند به خاطر اینکه ایشان خیلی بهداشتی و عمیق نگاه ميکند و جامعه پزشکی نگاه درمانی دارد در عین حال برای بار دیگر تاکید میکنم ایشان انسان بسیار با تقوا و انقلابی و پایبند به مسائل دینی است و همیشه آنچه که گفته و عمل کرده در حمایت از حقوق مردم بوده است.
شبکه بهداشت
یکی از توفیقات بزرگ جمهوری اسلامی ایران بوده است و باید این گوهر گرانبها را حفظ کرد. شبکه بهداشت چیزی است که خارجیها آن را بهتر از ما شناختند و قدر آن را بهتر ميدانند.
تنظیم خانواده
برنامهاي منظم و مدون و ناشی از سیاستهای توسعه کشور بود و چون این توسعه تحقق پیدا کرده برگرداندن آن کار بسیار مشکلی است. هدف کشور ما این بود که اقدامی صورت بگیرد که زنان باسواد شوند. وقتی زنان باسواد و دانشگاهی شدند خودبه خود به دنبال آن تنظیم جمعیت خانواده صورت گرفت. بنابراین امروزبرگشتن از این مسیر طی شده چندان کار سادهاي نیست.
آقاي دكتر اگر اجازه دهيد سراغ دوران كودكيتان برويم، كمي از آن دوران برايمان بگوييد؛
در سال ۱۳۱۸ دراردکان یزد متولد شدم. پدرم روحانی بودو از آنجایی که امکان سطح بالای تحصیل در اردکان برایش مهیا نبود، علاقه نداشت در اردکان بماند. ما مجبور به عزیمت و اقامت در قم شدیم. پدر در شهر قم، از محضر اساتید حوزه بهره ميبرد. در کنار تحصیل پدر، من نیز دوران راهنمایی و دبیرستان را در این شهر گذراندم و توانستم درسال۱۳۳۷دیپلم بگیرم. در آن زمان کنکور هر دانشگاه به صورت اختصاصی برگزار ميشد. من در رشته پزشکی دانشگاه تهران و اصفهان و همچنین رشته کشاورزی دانشگاه تهران قبول شدم. این مسئله طبیعی بود که انتخاب من پزشکی دانشگاه تهران باشد. هر چند به خاطر جو سیاسی حاکم آن زمان و زمینه مذهبی خانواده من پدرم موافقت با ادامه تحصیل من نداشت و میل شخصی ایشان بیشتر حول ادامه تحصیل من در حوزه بود. اما نهایتاً برای جلب موافقت پدرم مجبور به یادگیری زبان عربی در محضر ایشان شدم. سرانجام برای ادامه تحصیل من به تهران آمدم اما وضعیت مالی نامناسب خانواده ما ایجاب کرد تا در کنار تحصیل، کار نیز بکنم. در ریاضیات استعداد خوبی داشتم و در کنار درس و دانشگاه خودم به تدریس خصوصی ریاضی نیز ميپرداختم و همین باعث شد وضع مالی من در آن زمان کمی بهبود یابد. در سال سوم دانشگاه با همسرم که برادر او در دبیرستان همکار من بود آشنا شدم. خانم من در آن زمان سال دوم پزشکی بود. ازدواج دانشجویی شروع زندگی مشترک ما بود. به هرحال دوران تحصیل به هیچ عنوان دوران سادهاي نبود.
از بازیگوشیهای دوران کودکیتان بگوييد.
دوران کودکی من دو روی کاملاً متفاوت داشت. من در قم که بودم کودک بسیار آرام و ساکتی بودم. ولی وقتی به شهر یزدبر ميگشتم کودک بسیار بازیگوشی ميشدم. هیچ گاه تفاوت رفتارم در این دو شهر را متوجه نشدم.
بهترین بازی دورا ن کودکیتان چه بود؟
به خاطر دارم زمانی که از مدرسه به خانه بر میگشتم در یک زمین وسیع و مسطح باز اما خاکی با یک توپ پلاستیکی بازی ميکردیم. بازی دیگر مرسوم آن دوران ما تیله بازی بود. اما همیشه و در تمام دوران زندگیم ورزش فوتبال برایم هیجان خاص خودش را داشت. زمانی که کمی بزرگتر شدم و به دبیرستان رفتم به صورت حرفهای فوتبال بازی ميکردم. به خاطر دارم که پستم دفاع بود و به یقین ميتوانم بگویم فوتبال بهترین بازی برای من بود. بازی که هیچ وقت از انجام دادن آن سیر نميشدم.
بهترین داستانهای کتابهای درسی كداماند؟
بیشتر مطالعات من حالت رسمی داشتند مثلا فیزیک و شیمی و ریاضیات و درسهایی از این قبیل اما به خاطر ميآورم که کتابی داشتیم به نام حساب نسترن که مسائل ریاضی درآن شرح و توضیح داده ميشد. به این درس و کتاب علاقه وافری داشتم و همیشه با شور و شوق خاصی آن را ميخواندم. در حال حاضر که صحبت ميکنم خاطرات آن زمان برایم بسیار واضح تداعی ميگردد. کلاس ششم که بودم مسائل کتاب نسترن را بادقت حل ميکردم و دیگران از من در باره حل مسائل سوال ميکردند. این را نیز باید به صحبتهای خودم اضافه کنم که در آن دوران مانند زمان کنونی کتاب براحتی در دسترس نبود به همین دلیل ارزش کتاب را نسل ما بیش از نسل حاضر درک ميکند.
یک توصیف از بهترین معلم دورا ن مدرسهتان بگوييد.
کلاس شش که بودم ریاضیاتم بسیار خوب بود ومسئلههای ریاضی را براحتی حل ميکردم و معلمی داشتم بسیار منظم و سختگیر بودند اما در عین حال من را خیلی قبول داشتند. هیچگاه مسئلههاي رياضي را خودش حل نميکرد و همیشه من را پایه تخته ميبرد و از من ميخواست مسئله را حل کنم و برای سایر دانش آموزان نیز توضیح دهم. من هم با سرعت و دقت بالا حل ميکردم و در عین حال شرح و توضیح نیز ميدادم و هم کلاسیهای آن زمانم نیز یاد ميگرفتند. پیش خودم فکرمی کردم که چقدر این شخص با سواد است و احساس ميکردم آن چیزی که انجام ميدهم درست است و او چقدر مطلع است که من در دامان او و در مکتب او اینگونه پرورش یافتم. بعدها که به دبیرستان رفتم، یک روز به صورت اتفاقی من را دیدند. گمانم کلاس ۹ بودم. به خاطر دارم که به من گفت ميخواهم ازت خواهش کنم به من در س بدهی، شوکه شده بودم و گفتم اختیار دارید من به شما درس بدهم؟ صادقانه به من گفت ميخواهم دیپلم بگیرم. خجالت کشیدم اما زمانی که شروع کردم به درس دادن متوجه شدم که نحوه جمع زدن دو کسر را بلد نیست و با خود ميگفتم که چگونه او یک معلم بوده در حالی که نميتوانست دو کسر را با هم جمع بزند. اما نکته و درس بزرگی که او به من داد این بود که در آموزش، مدیریت و انضباط امری مهم است. من متوجه شده بودم که او با مدیریت و انضباط خودش به ما آموزش ميداد و نه با علم خودش و او به گونهاي عمل ميکرد که ما خودمان درس ميخواندیم و سوال ميکردیم. به خاطر جذبهاي که ایشان داشت ما خودمان را به کلاس درس ميرساندیم و آنها را به دیگران هم انتقال ميدادیم و این یعنی معلم ضمن اینکه باید آگاهی کامل داشته باشد اما واقعا بحث مدیریت و اینکه هنری داشته باشد که با چه روشی تدریس را اجرا کند که استعدادهایی که کشف نشده اند، کشف شوند و رشد کنند نیز بسیار مهم است.
از خدمتتان در دوران جوانی بگوييد.
وقتی در سال ۱۳۴۴ ازدانشکده پزشکی دانشگاه تهران فارغالتحصیل شدم صاحب فرزند نیز بودم. آن زمان برای گذراندن خدمت سربازی به سپاه بهداشت رفتم. در آن دوران و با همان امکانات کم، با کمک مردم و کمکهای دولت توانستم در آن مدت کوتاه به مردم خدمتهای ارزندهاي کنم. برای مردم چرمهین اصفهان درمانگاه ساختم. دو حمام هر یک با ۶ دوش ساختم چون حمام آنها به صورت خزینهاي بود. برای آنها جاده درست کردم و حتی برای لوله کشی آب نیز برای آنان چاه زدم. دوران خدمتم این گونه تمام شد. آن دوران روی من تاثیرات عمیقی گذاشت. در روزهای اول من بارها شاهد صدور جواز دفن برای افرادی بودم که از بیماریهایی مانند سرخک جان ميباختند و یا مبتلا به کچلی. زردزخم و تراخم میشدند. در همین راستا بود که اقدام به ساخت حمام جهت رعایت بیشتر نظافت و بهداشت فردی کردم. پس از آن تعداد بیماریها کاهش پیدا کرد و این مسئله سبب شد تا به کارهای بهداشتی علاقهمند شوم.
بخت با من یار بود و در زمانی که در سپاه بهداشت بودم وزیر وقت (دکتر شاهقلی) برای افتتاح درمانگاه به آنجا آمد و درمانگاه را افتتاح کرد ویک بار دیگر هم معاون وزیر آمد که او حمامها را افتتاح کرد. به گفته شاهدان به سبب این اقدام خیلی مورد توجه قرار گرفتم و به عنوان سپاهی نمونه معرفی شدم و همین مسئله سبب شد که بعدها مرا به عنوان رییس بهداشت استان کردستان منصوب کردند. دست من برای انجام اقدامات بزرگتر بازتر شد و توانستم اقدامات بزرگ تری انجام دهم. برای مثال در زمینه تامین آب آشامیدنی در روستاها فعالیتهای خوبی صورت گرفت و علت آن هم این بود که روستاهای کردستان حالت کوهستانی داشتند وبراحتی ميشد با یک لوله کشی ساده از چشمهها مسیر آب را به سمت خانههای مردم منحرف کرد. سال۵۰ مجدداً به دانشگاه برگشتم اما اینبار با یک نگاه متفاوت به کسب علم. با توجه به تجربیاتی که کسب کرده بودم این بار تمایل داشتم تا در رشته بهداشت ادامه تحصیل دهم.
چطور شد كه رشته آمار حياتي را براي تحصيل انتخاب كرديد؟
در تمام مقاطع تحصیلی که من در قم گذراندم شاگرد اول بودم. نکتهاي که ميتوانم در مورد انتخاب رشتهام خدمتتان عرض کنم این است که در آن زمان جامعه به حدی به رشتههای پزشکی و زیر مجموعههای آن توجه ميکرد که هیچ رشته دیگری در کنار آن دیده نميشد و همین مسئله در انتخاب من مزید بر علت شد. پدرم مخالف دانشگاه رفتن من بودند البته نگرانی ایشان از این بود که من توده ای بشوم و الا با پزشک شدن من مخالف نبود اما در عین حال مادرم که در تمام مراحل زندگی ام به مثابه پشتوانهاي محکم در کنار و مشوق من بود، کاملاً با ادامه تحصیل من و پزشک شدنم موافق بودند. بعدها پدرم رضایت خود را از آن جهت که در خدمت مردم بودم اعلا م کرد. به هر حال من دانشجوی پزشکی شده بودم. بالاخره بعد از مدتها تحقیق متوجه شدم رشتهاي به نام آمار حیاتی وجود دارد که در واقع مخلوطی از دانش پزشکی و در عین حال ریاضی است. دنبال رشتهاي ميگشتم که در عین حالی که درگیر مسائل پزشکی باشد بتوانم از استعداد ریاضی و استدلال و استنتاج خودم نیز بهره ببرم واین رشته مورد نظر رشتهاي نبود جز آمار حیاتی.
بهترين کتاب برای لحظات تنهایی؟
سوال قابل تأملی پرسیدید. لحظات تنهایی لحظاتی است که من سالهاست آنها را هدیه به مردم کردهام. یعنی در لحظات تنهایی خودم مدام مشغول مطالعه پیرامون جلسات و موضوعاتی هستم که قرار است در آنها شرکت کنم زیرا بر این باور هستم که اگر قرار است در جلسه، سمینار و یا همایشی اظهار نظر کنم آن نظر ميبایست از نظر محتوا و به روز بودن در یک حداقلی از استانداری که مدنظرم است باشد.
کلا علاقه دارم اگر زمانی را برای استراحت انتخاب کردم و مجالی کوتاه دست داد کتابهایی پیرامون فلسفه طب را مطالعه کنم اما دیگر فکر نميکنم که بتوانم به مطالعه کتابهای متفرقه خارج از علم طب بپردازم.
بهترین فیلم؟
سینما یکی از تفریحات مورد علاقه من بوده و هست.
سال های اول دانشگاه هفتهاي یک بار به سینما ميرفتم. فیلم بینوایان را خیلی دوست داشتم. این فیلم را بارهای بار دیده ام و هر بار که دیده ام برایم تازگی داشته و همانند مشاهده بار اول برایم لذت بخش بوده است. اگر بخواهم تخمین بزنم ميتوانم بگویم که در حدود ۳۰ سال است که به سینما نرفته ام و در خانه نیز بین مشاهده سریال و فیلم و مطالعه همیشه مطالعه را انتخاب کردم اما گاهی اوقات که همسرم سریال تماشا ميکند من هم مجبور ميشوم تماشا کنم. ناگفته نماند که از میان برنامههای رسانه ملی اخبار را زیاد پیگیری ميکنم.
اوج عصبانیت؟
عمل به قول و قرار که بین من و فرد دیگری گذاشته ميشود بسیار برایم مهم است و اینکه با من قراری گذاشته شود و به آن عمل نشود مهمترین عاملی است که ميتواند من را عصبانی کند. و شاید دلیل این امر اهمیت انضباط در زندگی من باشد. من بخشی از موفقیتم را مدیون انضباط حاکم بر سبک زندگی ام ميدانم.
سرگرمی مورد علاقه ؟
دیدن اخبارهای تلویزیون و تفسیرهاي سیاسی مرتبط با مسائل روز ایران، منطقه و بطور کلی سراسر جهان از سرگرميهاي مورد علاقه ام است.
بهترین دوست ؟
همسرم
اولین و آخرین کتابی که نوشتهاید ؟
اولین کتاب،کتاب روشهای آماری و شاخصهای بهداشتی بود که به عنوان یک کتاب درسی در حال حاضر (از سال ۱۳۵۶ تا به امروز) از آن استفاده ميشود. اخرین کتاب هم، کتاب زندگی خودم بود که در حال حاضر در دست چاپ است با عنوان «تاریخ شفاهی شبکه بهداشت کشور و زندگی دکتر حسين ملک افضلی».
شیرین ترین لحظه زندگی ؟
دورانی بود که بنده قائم مقام وزیر در گسترش شبکههای بهداشت و درمان کشور بودم که توانستم با کمک دوستان که متاسفانه دو نفر از آنها مرحوم شدهاند، مرحوم دکتر پیلهرودی و مرحوم دکتر شادپور که با کمک آن دو توانستم خانههای بهداشت در روستاها را دایر کنم. امروز که به عقب برمیگردم و نگاه ميکنم برای این توفیق بزرگ که واقعا تنها با دعای مردم و کمک خداوند میسر ميشد، خداوند را سپاسگزارم چون با چشمان خود نظارهگر این بودهام که چنین فعالیتها و حرکاتی چگونه در زندگی مردم روستا نقش مثبتی داشته است.
الان خوشحال و مفتخر هستم که اعلام کنم با تلاشهایی انجام شده چندین سال است که فلج اطفال در کشور نداریم و این اپیدمی سالهاست از کشور ما رخت بر بسته اکنون بیماریهایی نظیر سرخک، دیفتری و کزاز خیلی به ندرت و آن هم در مناطق بسیار محروم گزارش ميشوند، بیماری اسهال که در هر سال جان ۳۵ هزار کودک را ميگرفت اکنون فقط به یک خاطره تلخ در کشور ما تبدیل شده است و دیگر به ندرت اتفاق میافتد. در آن زمان اینها همه به خاطر تلاشهایی بوده که یک گروه و یک تیم متحد برای سلامت جامعه خود انجام دادهاند و من هم عضو کوچکی از آن گروه و تیم بودهام. شاخصهای مثبتی مانند توسعه روستاها و جادهها، آب و برق، سواد و بهداشت من را خیلی خوشحال ميکند. در این سنین و در حالیکه دیگر خود را یک فرد کهنسال ميبینم وقتی به عقب برمیگردم و این فعالیتهای مثبت را ميبینم احساس میکنم این بزرگترین اندوخته و ثروتی است که خداوند به انسان داده است و روح انسان آرام و ارضا نميشود جز با هدیه خداوند. اگر بنده ثروتمندترین فرد روی این کره خاکی بودم اما درست از ثروتم بهره نميبردم و آن را به عهده در مسیر درست خرج نميکردم، احتمالا اکنون به این اندازه خوشحال و راضی نبودم ولی برای من همین بس است که در کهنسالی بسیار خوشحال هستم و با نگاه به گذشته خودم هیچ احساسی جز احساس رضایت ندارم.
مهمترین دغدغه شما ؟
مهمترین و بزرگترین دغدغه من فرو ریختن بنایی است که سالها برای بنا کردن آن زحمت کشیدیم. این بنا شبکه منسجم بهداشت کشور است. این مسئله و دغدغه چیزی است که هر روز در جلسات و سخنرانیها تکرار ميکنم و روی آن تاکید موکد دارم. واقعا خیلی تلاش شد برای بنا کردن این شبکه. طی ۲۰ سال صدها نفر تلاش کردند تا این سیستم را در کشور مستقر کردند و دلم ميخواهد این شبکه روز به روز توسعه پیدا کند. نباید فکر کنيم امروزه نقش شبکه بهداشت کمرنگ شده است. نوع عملکرد تفاوت پیدا کرده است اما همچنان نقش آن پابرجاست. سرطانها، بیماریهای قلب و عروق، دیابت مشکلات روحی و روانی معضلات و اپیدمیهایی هستند که امروزه شبکه بهداشت وظیفه مبارزه با آنها را به عهده دارد. در حال حاضر من با وجود سن بالا فعالیت ميکنم که بتوانم مدلهای مناسب دیگر را برای بهداشت کشور ارائه دهم.