به آسانی «کتاب خلاف» منتشر می شود و انگار نه انگار !
لیلی گلستان مترجم و نویسنده ای است که جایزه شوالیه ادب و هنر فرانسه را در سال ۹۳ از آن خود کرد. او پس از هفت سال فعالیت در تلویزیون این رسانه را ترک کرد و تصمیم گرفت به نوشتن در مجلات و روزنامه ها و کار ترجمه روی آورد.
گلستان با ترجمه «زندگی و دیگر هیچ» اثر اوریانا فالاچی به عنوان مترجم بیش از پیش شناخته و مطرح شد. این نویسنده و مترجم تا به حال آثاری مانند «میرا، کریستوفر فرانک»، «بیگانه، آلبر کامو»، «مردی با کبوتر»، «زندگی در پیش رو، رومن گاری» و… ترجمه کرده است.
گلستان جزو هنرمندانی است که به جز در عرصه فرهنگ در عرصه اجتماع و مطالبه خواسته های هنرمندان، فیلمسازان و نویسندگان نقش فعالی داشته است.
او چندی قبل در نامه ای سرگشاده خطاب به حسن روحانی از شرایط مجوز نگرفتن کتابها و پخش شدن آنها در بازار، اکران نشدن یا پایین کشیده شدن فیلم ها از روی پرده انتقاد کرده و خواستار کمک رییس جمهوری در این زمینه شده بود. این روزها به بهانه برپایی نمایشگاه کتاب تهران و افزایش تب و تاب برای خرید کتاب در گفت و گویی که با این نویسنده و مترجم داشتیم، در خصوص چگونگی ایجاد عادت مطالعه در میان مردم صحبت کردیم و این هنرمند نیز یادآوری کرد فرهنگ مطالعه در وجود ما نهادینه نشده است و باید احساس نیاز به مطالعه درون ما بارور شود.
در ادامه گفت و گویی را با این نویسنده و مترجم از نظر می گذرانید:
***
|وظایف نویسندگان ما برای عادت دادن به مطالعه چیست و چطور می توانیم مخاطب را به یک مطالعه هدفمند برسانیم و از ادبیات سطحی و داستان های عامیانه فاصله بگیریم؟
ـ نویسنده کارش نوشتن است، نه آموزش یا ترغیب کردن مردم به خواندن کتاب. مردم ما کتاب نمی خوانند، چون فرهنگ کتابخوانی وجود ندارد. این کار هم باید از مدارس ابتدایی شروع شود و هم در خانواده جا افتاده باشد. مردم ما روزنامه هم نمی خوانند، تیراژ روزنامه ها را نگاه کنید!… وقتی بچه ها در خانواده شاهد کتاب خواندن پدر و مادر نیستند، خب نمی دانند که چنین مقوله ای هم وجود دارد .
|چه راهکارهایی برای مطالعه خودجوش مردم سراغ دارید؟
مطالعه خود جوش نداریم. باید آموزش وجود داشته باشد و از مدرسه شروع شود و این هم فقط به دولت و آموزش و پرورش مربوط می شود .
|دلایل پایین بودن تیراژ کتاب آیا فقط به کمبود مطالعه بر می گردد یا مسائل اقتصادی هم در به وجود آمدن این وضعیت دخیل هستند؟
ـ دلایل پایین بودن تیراژ کتاب به آشنا نبودن مردم با مقوله فعلی به نام «خواندن» باز می گردد. برایشان تماشا کردن راحت تر است. پس مهملات تلویزیون را نگاه می کنند تا خواب به چشمشان بیاید. تلویزیون هم که الحمدلله اصلا ترویج کتابخوانی ندارد. رادیو هم که گهگاه با نویسنده و شاعری گفت و گو می کند که اصلا نمیشناسی اش و هرگز اسمش را نشنیده ای و وقتی ابیاتی و یا چند جمله ای از کتاب آن ناشناس را می خواند خدا را شکر می کنی که تا به حال او را نمی شناخته ای. مسائل اقتصادی را در این موضوع چندان دخیل نمی دانم، چون چند برابر پول کتاب را می دهند، اما می روند کافه و یک فنجان قهوه بیست تومانی نوش جان می کنند.
|به نظر می رسد رابطه ای میان ادبیات با هنرهای دیگر به خصوص سینما وجود ندارد و نویسندگان تمایل چندانی به برقراری این ارتباط و در نتیجه اقتباس از آثارشان در سینما ندارد. آیا این به ضرر ادبیات کشور نیست؟
– ارتباط میان ادبیات با هنرهای دیگر می تواند به راحتی اتفاق بیفتد. کتاب چند جلدی «کلیدر» محمود دولت آبادی می تواند یک سریال بسیار جذاب و دیدنی شود. «همسایه ها» نوشته احمد محمود، «سووشون» سیمین دانشور و خیلی کتاب های دیگر هستند که می توانند به فیلم هایی دیدنی تبدیل شوند. تا آن جا که به یاد دارم فقط «شازده احتجاب» هوشنگ گلشیری و «شوهر آهو خانم» علی محمد افغانی و «طوطی» ذکریا هاشمی به فیلم تبدیل شده اند.
|با توجه به حجم انبوهی از اطلاعات که در شبکه های مجاز جا به جا می شود و تاثیر این اطلاعات روی فروش و تبلیغات فیلم ها آیا فکر می کنید می توان از این ظرفیت برای جا انداختن فرهنگ مطالعه و در نتیجه رونق یافتن کتاب استفاده کرد؟
– برای ترویج فرهنگ کتاب خوانی می شود به هر وسیله ای چه مجازی و چه حقیقی متوسل شد اما پی ریزی این فرهنگ از بچگی باید شروع شود.
|چه راهکار عملی سراغ دارید که فروش کتاب محدود به فرصت ۱۰ روزه نمایشگاه کتاب نباشد و کسب و کار کتاب فروشی ها در طول سال هم رونق داشته باشد؟
ـ تبلیغات در رسانه ها و تبلیغات شهری. ناشران ما انگار خیلی به تبلیغ علاقه ای ندارند نه پوستر چاپ می کنند و نه از بیلبوردها استفاده می کنند. پوستر هم درست نمی کنند تا در مکان های عمومی بزنند. فقط به تبلیغ کتابهایشان در نشریات تخصصی کتاب بسنده می کنند که مخاطب زیادی ندارند.
|اخیرا با پدیده ای به نام کتاب سازی رو به رو هستیم. (گردآوری اطلاعات کم ارزش یا چاپ شده و چاپ یک کتاب با عنوان جدید!) ریشه و علت این مشکل را در چه می دانید و چه راهکاری برای آن به نظرتان می رسد؟
ـ خیلی هم اخیر نیست. سالیان سال است که این اتفاق دارد می افتد. طرف یک یا دو قصه از یک نویسنده معروف انتخاب می کند و بدون اجازه آن ها را ردیف می کند و به چاپ می رساند. در عجبم که ارشاد چطور اجازه می دهد، اما می بینیم که مجوز را صادر می کند. به همین آسانی کتاب خلاف منتشر می شود و انگار نه انگار ! با رشد تکنولوژی، بخش زیادی از فروش کتاب ها مربوط به ارائه نسخه های اینترنتی آنهاست، گویا هنوز این موضوع چندان در کشور ما جا نیفتاده و توجیه اقتصادی ندارد! اینجا هنوز این موضوع جا نیفتاده و حالا حالا ها هم جا نخواهد افتاد.
|برخی از نویسندگان، وجود ممیزی ها را یکی از عوامل مهم کم رونق شدن بازار کتاب می دانند. شما در این باره نظرتان چیست؟
ـ بی اعتمادی به محتوای کتاب ها، یکی از ده ها عامل کم رونق بودن فروش کتاب است.
|در دنیای ترجمه معمولاً ملاک انتخاب آثاری را که می خواهید به فارسی برگردانید چیست؟ آیا صرفاً نام و عنوان نویسنده این اشتیاق را ایجاد می کند یا تبلیغات مربوط به آن در کشور نویسنده عاملی برای انتخاب شما در ترجمه کتاب است؟
ـ من هرگز به جایزه گرفتن یک کتاب یا پر فروش بودن آن در خارج از کشور اعتنا نکرده ام و فقط کتاب هایی را ترجمه کرده ام که خیلی زیاد دوست داشته ام و هرگز هم در این مسابقه متداول این روزها که چه کسی فلان کتاب را زودتر ترجمه و راهی بازار می کند شرکت نکرده ام، اما بخت این را داشته ام که هیچ کدام از کتاب هایم کمتر از سه چاپ نداشته اند و برخی از آن ها به چاپ های بیستم و سی ام هم رسیده اند.