از کجا متوجه شویم که آیا باید «کار» خود را عوض کنیم یا «محیط کاری» خود را؟
برخی از مردم پس از چندین سال کار کردن در یک حوزه یا یک محل کاری ثابت، احساس می کنند که دیگر کافیست و باید دانش یا هنر جدیدی کسب کنند.
وقتی به این نقطه می رسید، باید حتما یک تغییری در زندگی ایجاد کنید. اما این تغییر چیست؟ آیا لازم است به طور کلی زمینه فعالیت های خود را عوض کنید؟ یا شغلی را که اکنون در حال انجام آن هستید؟ یا حتی محل کار خود را؟
برای اینکه بتوانید پاسخ صحیحی برای پرسش های بالا بیابید، توصیه می کنیم تا ادامه این مطلب را مطالعه کنید.
اگر همین کار را در شرکت دیگری انجام دهم، آیا از آن لذت خواهم برد؟
چندین ساعت از یک روز تعطیل را به فکر کردن در مورد خود، شغلتان، روحیه تان، اهدافتان و آرزوهایی که در سر دارید، اختصاص دهید. آیا شرایط کاری کنونی شما رضایت بخش است؟ آیا اگر مشکلی هست، این مشکل برای جنس کاریست که انجام می دهید، یا محل کارتان؟
تاثیر محل کار روی عملکرد شما و اینکه تا چه حد از استعدادها و توان خود بهره می گیرید، موثر است. مدیر غیرحرفه ای، همکاران بد، حقوق پایین، مسیر دور محل کار تا خانه و فضای کاری مسموم همگی باعث می شوند تا یک شخص از شغل خود بیزار و خسته شود.
اگر با بررسی و تحقیق در شرایط خود متوجه شدید که کارتان را دوست دارید اما محل کار باعث شده تا از آن بیزار شوید، پس بهترین اقدامی که می توانید صورت دهید، عوض کردن شرکتی است که در آن مشغول فعالیت هستید.
با ورود به فضای جدید، آشنایی با افراد تازه و کار کردن با مدیر دیگری می توانید دوباره همان روحیه سالم و پرانرژی را به خود بازگردانید.
تصور کنید، اگر فردا با خودتان بگویید که دیگر نمی توانید در این زمینه کار کنید، چه احساسی خواهید داشت؟
پاسخ به این سوال، ریشه علاقهمندی شما را نشان خواهد داد. آیا ارتباط عمیقی با کاری که انجام می دهید دارید؟ یا خیلی راحت می توانید از آن دل بکنید؟
به خودتان یادآوری کنید که با چه اشتیاقی این کار را شروع کرده بودید. برای اینکه درک درستی نسبت به علاقه و وابستگی خود به کار داشته باشید، در مورد نخستین روزهای کاری خود فکر کنید. ببینید آیا از اول اشتیاق چندانی برای آن نداشته اید یا اینکه این احساس به مرور زمان ایجاد شده است.
اگر در ابتدای کار بسیار پرانرژی و مشتاق بوده اید و اکنون دلزده شده اید، شاید بهتر باشد از مدیر یا سرپرست خود بخواهید که مسئولیت های تازه ای به شما بدهد تا تکراری بودن وظایف روزانه، حس کسالت و رخوت شما را از بین ببرد.
آیا می دانم «بهترین پیشرفت» برای من چیست؟
شغلتان را برای خود توصیف کنید. ببینید آیا از استعدادها و توانایی هایتان در آن استفاده می شود؟ یا هیچ کدام از مهارتهایتان مورد استفاده قرار نمی گیرند؟ یا خیلی کم استفاده می شوند؟
برای این که بهترین پاسخ را برای این پرسش بیابید، با خودتان صادق باشید. از خود بپرسید که شغلی که دارید، چه آینده ای برای شما رقم می زند؟ با نگاهی به آینده و پیشبینی اینکه چند سال بعد به کجا خواهید رسید، می توانید تعیین کنید که آیا این شغل می تواند موجب خرسندی و رضایت شما در آینده بشود یا خیر. یا لازم است آن را عوض کنید.
چه مساله ای در کارم باعث شده تا از آن ناراضی باشم؟
آیا می توانید دلیل یا دلایلی برای نارضایتی خود از شغل کنونی پیدا کنید، یا این یک احساس کلی است؟ برای تفکیک این موضوع، مزایا و معایب کار و مسایلی که دوست دارید و دوست ندارید را بنویسید.
آیا مشکلاتی که در کار احساس می کنید، موقتی هستند؟ آیا ناشی از هیجانات آنی و لحظهای هستند؟ آیا مشکلات جامع و کلی هستند؟ یعنی فراتر از محیط کار یا رفتار مدیر؟
ممکن است نارضایتی شما از شغلتان نباشد، بلکه از وظایفی باشد که بر دوشتان گذاشته شده اند. در این صورت بهتر است محل کار خود را تغییر دهید و شغلی جدید بیابید.
آیا محل کار موردعلاقه من وجود خارجی دارد؟
زمانی که احساس می کنید دوست دارید محل کار خود را تغییر دهید، به این فکر کنید که آیا شرایط موردنظر من در جای دیگری وجود دارد!
گاهی بنا به نوع کاری که انجام می دهید، ممکن است حتی تغییر محل کار هم تاثیری در وضعیت کنونی شما نداشته باشد.
به همین خاطر، توصیه می شود پیش از هر اقدامی، در مورد شرکتِ هدف خود تحقیق کنید و در مورد مزایا، میزان رضایتمندی کارمندان، شرایط بیمه و وضعیت پرداخت حقوق ها اطلاعات کامل کسب کنید. آشنایی و کسب آگاهی در مورد کار جدید بعضا مهم تر از شرح کاری است که انجام می دهید.
باز هم تاکید می کنیم که با خودتان صادق باشید و اول از همه ببینید چه شرایطی باعث پیشرفت و رضایتتان می شود، سپس برای هر گونه تغییری پیشقدم شوید. وقتی نیازهای درونی خود را به خوبی بشناسید، می توانید قدم های بعدی را در درست ترین مسیر بردارید.