از مثلث عشقی تا مثلث عشقی

امید میرحسینی
آخرین ساختۀ پوران درخشنده را می توان مانند دیگر آثار این فیلمساز با نگاهی روانشناسانه مورد بررسی قرار داد . درخشنده این بار هم به سراغ موضوع خوب و مهمی رفته است . موضوع اصلی این فیلم طلاق عاطفی و تبعات ناشی از آن است . اما اینکه پرداخت خوبی روی این موضوع شده است یانه ، مسئلۀ دیگری است .
فیلم از یک پارتی شبانۀ کلیشه ای و با آدم های کلیشه ای آغاز می شود، اما آنچه موضوع اصلی فیلم را نمایان می سازد، رابطۀ به بن بست رسیدۀ بهرام (فرهاد اصلانی) و شیرین (مریلا زارعی) است . رابطه ای سرد و پر تنش که در نهایت به طلاق عاطفی ختم شده است.در همان ابتدای سکانس اول با آرمان (ابوالفضل میری) روبرو می شویم که فرزند بهرام و شیرین است . او جوانی عصبی ، آشفته و بلا تکلیف است که با ایگویی شکننده (شخصیتی آسیب پذیر) رشد کرده و همواره شاهد روابط پر تنش پدر و مادر خود بوده است . او با دختری به نام کیانا (لاله مرزبان) در ارتباط است که رفتار منطقی و عقلانی کیانا نشان دهندۀ مسیر درست رشد او در دامان خانواده ای بهنجار است . با اینکه تنها یکبار با خانوادۀ کیانا و آن هم تنها با مادر او (فریبا متخصص) روبرو می شویم ، به رفتار مطلوب پدر و مادر ، در رشد و پرورش روانی دخترشان پی می بریم.
هنگامی که شیرین از بهرام می پرسد «که آیا خط دیگری دارد که من شمارۀ آن را نداشته باشیم» ، متوجه می شویم بهرام احتمالا وارد رابطۀ فرازناشویی شده است . احتمالی که در پلان های بعد به یقین تبدیل می شود . رعنا (بهنوش بختیاری) موضوع این رابطۀ فرازناشویی است . رعنایی که سبب شکل گیری مثلث عشقی در رابطۀ فرهاد و شیرین شده است . اما این ، تنها مثلث عشقی داستان نیست .
در این جا لازم است توضیح کوتاهی دربارۀ مثلث عشقی ارائه دهیم تا بحث ملموس تر شود . هرگاه فرد سومی وارد رابطۀ عشقی دو نفر می شود و توجه و علاقۀ یکی از این دو نفر را به خود معطوف می کند ، مثلث عشقی پدید می آید . حتی اگر رابطۀ عشقی دو نفر چندان هم مهرورزانه نباشد، بازهم ورود نفر دیگر باعث پیدایش مثلث عشقی می شود .
در شکل متداول و مرسوم مثلث عشقی یک زن یا مرد ، وارد رابطۀ مشترک بین دو نفر می شود، اما حتی ورود یک حیوان یا شیء نیز می تواند بخش زیادی از توجه و علاقۀ یکی از دونفر را به خود معطوف کند و سبب مثلث عشقی شود .
اما یکی از مسائل مهمی که منجربه مثلث عشقی می شود، به دنیا آمدن فرزند اول است . موضوعی که فیلمساز خردمندانه و به صورت ضمنی به آن اشاره می کند . گویا بهرام وشیرین رابطۀ عاشقانه ای داشته اند که با به دنیا آمدن آرمان این رابطه رو به اضمحلال و سردی رفته است و دیگر مدت ها است که حتی رابطۀ جنسی باهم ندارند و به طلاق عاطفی رسیده اند . هنگامی که دو نفر ازدواج می کنند، لازم است عاطفه ، علاقه و توجه هم را جلب کنند و مهم ترین موضوع عشقی یکدیگر شوند . اما هنگامی که بدون درایت و بدون رسیدن به مرحلۀ درستی از عشق ورزیدن صاحب فرزند می شوند ، سبب بروز آفتی به نام مثلث عشقی و در نهایت طلاق عاطفی می شود .
اگر دو نفر در رابطۀ عاشقانه هنوز به مرحله ای از تکامل نرسیده باشند ، به دنیا آمدن فرزند بحران زا می شود . بعضاً شنیده ایم وقتی دو نفر باهم ازدواج می کنند و هنوز به رابطۀ استواری دست پیدا نکرده اند ، اطرافیان برای محکم تر شدن این رابطه پیشنهاد بچه دار شدن می دهند که این مسئله نه تنها رابطه را محکم تر نمی کند، بلکه می تواند ضربه های جبران ناپذیری را به زندگی مشترک دو نفر وارد کند . برای همین است که بسیاری از روانشناسان معتقدند زمانی دو نفر می توانند صاحب فرزند شوند که توانایی این را داشته باشند بخشی از علاقه و توجه خود را با هم ، به فرد سومی که فرزندشان باشد، معطوف کنند . در این صورت این دو فرد با هم به یک موضوع واحد عشق می ورزند و هر آنچه بیشتر به این موضوع یکسان که حاصل رابطه ای عاشقانه است مهرورزی می کنند، بیشتر به هم علاقمند می شوند .
بهرام و شیرین قبل از آنکه با هم به رابطۀ مستحکمی رسیده باشند ، صاحب فرزند شده اند و آرمان بدون آنکه بخواهد موجب مثلث عشقی و در نهایت طلاق عاطفی شده است . این مسئله به وضوح از گفتگوی روانشناس (آزیتا حاجیان) با شیرین و بهرام به دست می آید . مادر همواره با توجه و مراقبت مفرط از فرزند ، زندگی خود و همسرش را درگیر تنش های فراوان کرده است . به گونه ای که دیگر جذابیت های زندگی زن وشوهر از بین رفته است و تمام زندگی و گفتگوی مشترک پدر و مادر صرف چالش های فرزند شده است . با وجود این از حال فرزند خود کاملا بی خبر هستند . پدرحوصلۀ چیزی را ندارد و تنها راه اصلاح رفتار فرزند را تنبیه می داند . مادر هم فرسنگ ها از حال و روز فرزند خود دور است و تنها زمانی به او روح و روان او نزدیک می شود که سعی می کند شیوۀ ارتباطی خود را اصلاح کند .
از نگاه روانشناسی خط سیری منطقی در این داستان وجود دارد . ابتدا رابطۀ بهرام و شیرین مطلوب است، اما بی تدبیری و زود بچه دار شدن رابطه را خدشه دار کرده است . به دنیا آمدن آرمان مثلث عشقی پدید آورده است و این مثلث باعث پیدایش طلاق عاطفی و طلاق عاطفی سبب شکل گیری نوع دیگری از مثلث عشقی شده است . مثلثی که این بار در بردارندۀ رابطۀ فرازناشویی است .
بهرام وارد رابطۀ فرازناشویی با رعنا شده است . رابطۀ فرازناشویی ، طیفی از رابطه است که می تواند یک ارتباط تلفنی یا مجازی باشد ویا تا سر حد طیف ، یعنی رابطۀ جنسی پیش برود . به عبارت دیگر رابطۀ فرازناشویی می تواند به شکل بی وفایی و خیانت جلوه گر شود . هرگاه این جنس ارتباط ، بدون رابطۀ جنسی باشد ، «بی وفایی» نامیده می شود و هرگاه با رابطۀ جنسی همراه شود ، «خیانت» نامیده می شود و البته در اکثر مواقع فردی که وارد این نوع ارتباط می شود تا سر حد طیف یعنی خیانت پیش می رود . همچنان که به نظر می رسد، رابطۀ بهرام و رعنا نیز تا مرحلۀ خیانت پیش رفته باشد .
اما آنچه در مثلث عشقی اهمیت دارد، موضوع ضلع سوم این مثلث است؛ یعنی فردی که وارد رابطۀ مشترک دو نفر می شود . همانطور که علت اصلی رابطۀ فرازناشویی وجود آسیبی در رابطۀ دو نفره است ، فردی که حاضر می شود به ضلع سوم این مثلث تبدیل شود نیز از آسیبی در شخصیت یا پیشینۀ ارتباطی خود رنج می برد . اما این مسئله در شخصیت رعنا دیده نمی شود . ما پیشینۀ چندانی از رعنا نمی دانیم و به کشف آسیبی در شخصیت او نمی رسیم . رعنا تنها یک تیپ است . تیپ زنی بشاش ، پر انرژی ، شیرین ، عاشق پیشه و در یک کلام برون گرا که می تواند کمبود های زندگی زناشویی بهرام را برطرف کند . البته دیگر بازیگران این فیلم نیز به شخصیت تبدیل نشده اند و همگی تیپ هستند . شاید همین امر سبب شده است ترکیب نسبتا خوب بازیگران به بازی خوب نرسیده باشد .
شیرین نمونه ای از یک زن خانه دار ایرانی است که به طور کلی از خودش غافل شده و تمام توجه و مراقبت خود را معطوف به فرزند خود کرده است . اضافه وزن ، ظاهر بی روح ، گریه های مدام و به طور کلی افسردگی در ظاهر شیرین آشکار است . البته اشک و اندوه بی پایان شیرین که مثل دیگر قسمت های فیلم بزرگ نمایی بیهوده ای دارد ، نه تنها مخاطب را به همدردی و حتی ترحم دعوت نمی کند، بلکه بعضاً سبب خندۀ تمسخر آمیز می شود . با همۀ این ها شیرین می خواهد از این وضع رهایی پیدا کند و مطالعۀ کتاب های روانشناسی تلاشی در این زمینه است .
اما آنچه از نقاط قوت این فیلم محسوب می شود، توجه نسل جدید به روانشناس و مشاور است . فرزند سبب مراجعۀ پدر و مادر به روانشناس می شود و به درستی لزوم مراجعه به روانشناس از پدیده های مدرنیته محسوب می شود که لازم است سنت با آن پیوند محکمی برقرار کند . مراجعۀ بهرام و شیرین به روانشناس باعث ایجاد بینش و آگاهی آن دو نفر می شود . با آن که بهرام اذعان می کند روانشناس حرف هایی می زند که او خود می داند، اما تلنگر و جرقه ای در ذهنش ایجاد می شود . در ادامه تماشای فیلم عروسی احساسی دوباره ای را در بهرام زنده می کند، چرا که به یادآوری خاطرات مشترک خوب باعث ایجاد عاطفه و قوام بیشتر یک زندگی می شود .
به طور کلی با وجود ضعف دکوپاژ ، نماهای بستۀ تکراری ، شخصیت پردازی و قصه پردازی ضعیف و اینکه فیلم بیشتر جنبۀ سخنرانی و آموزش پیدا کرده است تا یک فیلم قصه گوی پر کشش ، نباید از یک نکتۀ اساسی غافل شد و آن انتخاب موضوعی مهم همراه با تحقیق و پژوهش است . همان چیزی که در سینمای ایران کم تر دیده می شود . پوران درخشنده با فهم درست موضوع ، از زاویۀ روانشناسی در خطی درست و منطقی پیش رفته است ، یعنی از مثلث عشقی که به دنیا آمدن فرزند باشد تا مثلث عشقی که رابطۀ فرازناشویی است و البته مقدمۀ این رابطه یعنی طلاق عاطفی .
*روانشناس