«آن سوی آینه»؛از بحران میانسالی تا وفاداری/ اثری که زیادی طنز است
نمایش «آن سوی آینه» نوشته فلوریان زلر به کارگردانی علی سرابی این روزها در پردیس تئاتر شهرزاد روی صحنه است. «آن سوی آینه» سومین تجربه کارگردانی علی سرابی بعد از اجرای نمایش های «برنارد مرده است» و «خدای کشتار» محسوب می شود. این اثر نمایشی که دی و بهمن سال گذشته نیز در این تماشاخانه روی صحنه بود دور جدید اجراهای خود را از ۱۹ فروردین ماه آغاز کرده و تا ۲۸ اردیبهشت ماه نیز به صحنه خواهد رفت و پس از آن قرار است در کانادا و اروپا اجرا داشته باشد.
نمایشنامه های فلوریان زلر چندسالی است که در ایران ترجمه شده اند و موج اجرای آثار این نویسنده فرانسوی به دلیل رویکرد ساده و روان به اتفاقات و موقعیت های انسانی و خانوادگی بین هنرمندان تئاتر باب شده است.
سرابی در اجرای نمایش قبلی اش «خدای کشتار» که از نمایشنامه های محبوب و شناخته شده یاسمینا رضا است، موفق عمل کرده بود و این نمایشنامه فلوریان زلر نیز بی شباهت به اثر یاسمینا رضا نیست. در «خدای کشتار» ۲ خانواده به واسطه اتفاقی ساده و قابل حل که بین فرزندانشان رخ داده برابر هم قرار می گیرند و تضادها و چالش های اجتماعی و فرهنگی جامعه و روابط خانوادگی را به تصویر می کشند و در نمایش «آن سوی آینه» نیز دوباره ۲ زوج مقابل هم قرار می گیرند اما در اینجا مساله ساده تر از آن است که بخواهیم در آن به دنبال چالش های فرهنگی باشیم اما در عوض مساله روانشناسی فردی و اجتماعی مطرح می شود؛ مباحثی که می توان از زوایای مختلف آنها را مورد توجه قرار داد.
در «آن سوی آینه» دنیل با بازی علی سرابی و ایزابل با بازی ریما رامین فر زوج میانسالی هستند که زندگی روتین و وفادارانه ای را سپری می کنند و در مقابل پاتریک با بازی پژمان جمشیدی و اِما با بازی مارال بنی آدم قرار دارند که برای شام به خانه آنها دعوت شده اند. پاتریک دوست پانزده ساله این زوج است که بعد از ۲۰ سال همسرش را که دوست صمیمی ایزابل نیز بوده رها کرده و با اِما که دختری جوان و پرشور است، زندگی می کند. حضور پاتریک و مخصوصا اِما در خانه این زوج باعث به وجود آمدن اتفاقاتی می شود که دید ایزابل و مخصوصا دنیل را به زندگی عوض کرده و نیازهای خفته ای را درون دنیل میانسال بیدار می کند. دنیل در این مهمانی در موقعیتی قرار می گیرد که سال هاست دیگر تجربه اش نکرده است، شور و انرژی جوانی و زیبایی اِما او را وسوسه می کند و در مقابل زندگی آرام و پایداری که دارد، قرار می دهد. دنیل در این مهمانی شام در تقابل با بحران میانسالی که پا به آن گذاشته قرار می گیرد و سال های سپری شده زندگی اش را کسل کننده و بدون هیجان می یابد.
این نمایشنامه کمدیِ دیالوگ محور جذابیت خود را مدیون طنازی های دنیل و رفتار برون گرای او در مقابل موقعیتی است که در آن قرار گرفته و علی سرابی هم با طنازی هایی که روی صحنه بروز می دهد مخاطب عام را تا پایان پای اثرش می نشاند اما پرداخت بیش از حد به وجه کمدی اثر و شوخی هایی که ربطی به روایت داستان پیدا نمی کنند، باعث شده نمایش بیشتر از آنکه مخاطب را به عمق حرفی که قرار است بزند جلب کند متوجه لایه های ظاهری و جذابیت های حضور بازیگرانش روی صحنه کند.
علی سرابی با اجرای سومین نمایشی که کارگردانی کرده نشان داده است که علاقه مند به اجرای آثار رئالیستی کم پرسوناژ با مضامین خانوادگی و اجتماعی است و به عنوان یک کارگردان و بازیگر رگ خواب مخاطبانش را هم خوب می داند. همکاری با محمد یعقوبی در سال های گذشته در مقام بازیگر، سلیقه و انتخاب متن های سرابی را به سمت و سویی شبیه آثار یعقوبی برده اما او ترجیح می دهد وجه کمدی کارهایش را پررنگ تر کند و از این طریق حرفش را بزند.