آلن دلون؛ ستارهای که سینما به دنبالش آمد

در سالهای دور منتقد مشهور دیوید تامپسن آلن دلون را «ستاره اسرارآمیز سینمای فرانسه» خوانده بود. آلن دلون هیچگاه هالیوودنشین نشد. سالها پیش زمانی که دیوید سلزنیک در ایتالیا مشغول تهیه «وداع با اسلحه»(۱۹۵۷) بود آلن دلون را دید و به او پیشنهاد بستن قرارداد داد، مشروط به اینکه زبان انگلیسی بیاموزد. دلون نپذیرفت. شاید برای آمریکاییها هضم شهرت او در سالهای ۱۹۶۰ و ۱۹۹۷۰ سخت بود اما این فوق ستاره جذاب فرانسه در کشورهای ژاپن حتی چین کمونیست محبوبیتی مثالزدنی داشت.
اگر ژان پل-بلموندو همراه با ژان لوک-گدار موج نوی فرانسه را با «نفسبریده» در سال ۱۹۶۰ بدعتگذاری کردند، دلون همراه ژان پیرملویل با «سامورایی» (۱۹۶۷) این موج را از نو تعریف کرد! هرچند که هیچگاه ملویل خود را از مسلک موج نو نمیدانست. در همان سالها دلون را با جیمز دین مقایسه میکردند. اما جذابیت گرم ژان پل بلموندو با جیمز دین قابل قیاستر بود چراکه در نقشآفرینیهای خویش برونریزی احساسات داشت. دلون نه تنها بیتفاوت بود بلکه میتوانست سرد باشد. دلون متولد هشتم نوامبر سال ۱۹۳۵است. هفتهایی که گذشت او هشتادو دو ساله شد. به همین بهانه گفتگویی را که خبرنگاری به نام روی مارتینز پس از دریافت جایزه یک عمر دستاورد هنری در شصت و پنجمین جشنواره لوکارنو در سال ۲۰۱۲ با این ستاره فرانسوی انجام داد، میخوانیم.
میل به بازیگری در شما از کجا نشات گرفت؟
روزی در دفتر دوستی بودم که بعدها کارگردان نخستین فیلم من شد. در دفتر او فیلمی از ساشا گیتری را تماشا کردم، آنجا بود که حس کردم میخواهم در سینما فعالیت داشته باشم. هیچچیز از سینما نمیدانستم تازه ارتش را ترک کرده بودم. وقتی شنیدم که دوستم میگوید بازیگر سینما بودن بخاطر چیزی که به دیگران ارایه میدهد زیباترین حرفه در دنیاست، باخودم فکر کردم و تصمیم گرفتم بازیگر سینما شوم.
باوجودی که شما در فیلم «آستریکس» نقشآفرینی کردهاید اما هرگز بهعنوان بازیگر کمدی شناخته نشدهاید. چرا؟
چون سبک من، شیوه من و ژانرم نیست. همیشه مثال میزنم قطاری وارد ایستگاه میشود پشت یک پنجره ژان پل بلموندو است و پشت پنجره دیگر آلن دلون. وقتی پنجره بلموندو از مقابل جمعیت میگذرد همه میخندند اما زمانی که پنجره دلون میرسد هیچ کس نمیخندد. بنابراین من کمدی را به بلموندو واگذار کردم.
ولی حقیقت دارد، وقتی مردم چهره بلموندو را میبینند نمیتوانند جلوی خودشان را بگیرند و میزنند زیر خنده. اما با دیدن چهره من سکوت برقرار میشود. هرگز شم کمدی نداشتهام. در فیلم «آستریکس» کارگردان دید که نمیتوانم خندهدار باشم بنابراین نقش ژولیوس سزار را بهم داد. من هم مدتها بود فیلمی بازی نکرده بودم پس پذیرفتم.
از پیری میترسید؟
خیر، نمیترسم. از مریضی میترسم. به احترام جامعهایی که در این سالها من را دیده، ساخته، دوستم داشته و پیگیرم بوده تصمیم گرفتم هرگز خودم را چروکیده واز ریخت افتاده به نمایش نگذارم. اگر آن شکلی به لوکارنو میآمدم، شما آقایان تمایلی نشان نمیدادید و ارج و قربی قائل نمیشدید. روزی فرا خواهد رسید که دیگر من را نخواهید دید. من از سن و سال ترسی ندارم.
به لحاظ سیاسی آلن دلون چه مسلکی دارد؟
چیزی که در زندگی متوجه شدهام این است که تنها دو قشر بازنشسته نمیشوند :سیاستمداران و بازیگران. مختصر بگویم. علاقهایی به سیاست ندارم. اما حقیقت دارد که با رئیس جمهور سابق فرانسه دوست هستم. همیشه طرفدار جناح راست بودهام و فعال اجتماعی نیستم.
چگونه رابطهایی با لوکینو ویسکونتی داشتید؟

امروزه دلتان برای سینما تنگ میشود؟
خیر،چون سینمایی که من شناختم کامل با آن زندگی کردم. شاید کسانی که با فیلمسازانی همکاری نداشتهاند که من در طول بازیگری با آنها همکاری کردم چیزی را از دست داده باشند. امروزه ترجیح میدهم با خاطرات فیلمهایم زندگی کنم تا مقابل دوربین بروم.
چرا در آمریکا فیلم بازی نکردید؟
من عاشق سینما و دوربینام، فرقی برایم ندارد. دو فیلم در آمریکا بازی کردم. بهم گفتند اینجا بمان ستاره بزرگی خواهی شد. اما در آمریکا نمیتوانستم بمانم. زندگی در آمریکا را دوست نداشتم. باوجودی که سینمای امریکا را دوست داشتم. به شدت دلم برای پاریس و فرانسه تنگ شده بود. به آنها گفتم هر زمان که خواستید بامن همکاری کنید تماس بگیرد. و به فرانسه برگشتم در ایتالیا فیلم بازی کردم . پسرم آنتونی متولد آمریکاست.
