آشنایی با سرنوشت عجیب دو جزیره در کروواسی
جزایر زیبا و سرسبز، همیشه بهترین انتخاب برای گذراندن تعطیلاتی رویایی هستند. اما گاهی بهتر است از نزدیک شدن به بعضی از آنها اجتناب کنید.
جزیره، یک گسترهی سرسبز احاطه شده در میان امواج دریا و اقیانوس که گاهی مهربانانه سواحلش را نوازش میکنند و گاهی با خشونت آن را زیر بار مشتهای قدرتمند خود میگیرند. یک بهشت از جنس زمین که برای هر سلیقه، چیزی برای عرضه کردن دارد. یک چشم انداز منحصربفرد و دلفریب، جنگلهای سرسبز، ساحل ماسهای درخشان و دلپذیر و البته اقامتگاههای مناسبی که نوید بخش یک تعطیلات خوب و آرمش بخش هستند.
اما گاهی اوقات بهتر است چندان هم به بعضی از جزایر نزدیک نشوید، به خصوص آنهایی که جایی در دنیای ترس و وحشت را به خود اختصاص دادهاند! گاهی بهتر است تنها از دور نگاهی به آنها کرده و اجازه دهید قوه تخیلتان کار خود را انجام دهد. مقصد ماجراجویی امروز ما در دنیای گردشگری وحشت، از جنس این گونه جزایر است.
بازدیدکنندگان شهر «دوبرونیک» (Dubrovnik) در کشور کروواسی، در کنار لذت بردن از بعد تاریخی و ارزشمند این شهر، از چشمانداز جذاب و دلفریب این منطقه استفاده میکنند. اما شاید برایتان جالب باشد که بدانید درست در نزدیکی این شهر شگفتانگیز، دو جزیره قرار گرفته که همچنان در حالتی بکر و توسعه نیافته باقی ماندهاند. در حالی که دوبرونیک خود مملو از هتل و تعداد زیادی رستوران است، این دو جزیره همچنان بدوی و دور از دسترس به نظر میرسند. یکی بازدیدکنندگانی دارد که هرگز شانس اقامت شبانه در آن را ندارند و دیگری به کل نادیده گرفته میشود! اما داستان این دو جزیرهی عجیب چیست که علیرغم برخورداری از تمامی فاکتورهای لازم، آن گونه که باید و شاید مورد توجه قرار نگرفتهاند؟
یک مکان تماشایی مملو از زیباییهای خیره کننده که شهر تاریخی دوبرونیک را مبدل به جواهر بیبدیل دریای آدریاتیک کرده است. اما این شهر تنها استحکاماتی بکر و دست نخورده نیست، اینجایی دنیای مملو از عطر و طعم دلپذیر و ضرباهنگ تند زندگی است که آن را به مقصدی ایدهآل برای گردشگران تبدیل کرده است. اما درست در نزدیکی خطوط ساحلی این شهر، دو جزیره واقع شدهاند که بار سنگین تاریخچهای تلخ و سیاه را یدک میکشند.
یکی از آنها «لوکرَم» (Lokrum) نام دارد، جزیرهای که البته به صورت مرتب پذیرای قایقهای لبریز از مسافری است که به بازدیدش میآیند و دیگری «داکسا» (Daksa) است که هیچ ارتباطی با سرزمین اصلی ندارد و در حقیقت حتی افراد محلی نیز از این جزیره دوری میکنند.
هر روز هزاران نفر از بندر قدیمی دوبرونیک و برای تجربهی یک استراحت آرامش بخش راهی لاکرم میشوند، در حالی که بسیاری از آنها چندان از گذشتهی این جزیره مطلع نیستند. علیرغم این میزان محبوبیت این جزیره فاقد هتل، ویلاهای توریستی یا خانههای مخصوص مهمانان است و عجیبتر آنکه این جزیره فقط پانزده دقیقه از مرکز تاریخی شهر دوبرونیک فاصله دارد! در واقع اقامت در این جزیره ابدا مد نظر کسی نبوده است، اما چرا؟
افسانه و خرافات بسیاری همچون هالهای پر رمز و راز این جزیره زیبا و سرسبز را احاطه کرده است، داستانهایی که به نحوی با ساکنان قبلی این جزیره در ارتباطند. روند مسکونی شدن این جزیره به قرن یازدهم بازمیگردد، مدتها بعد گروهی از راهبان فرقه بندیکت در این محل سکونت داشتند. اما در سال ۱۷۹۸ ارتش ناپلئون بناپارت آنها را از جزیره طرد کرد و راهبان مجبور به ترک سکونتگاه خود شدند. در آخرین شب قبل از تبعید، آنها نیز هر کسی که قصد غصب کردن زمین مقدس آنها را داشته باشد نفرین کردند و اینگونه بود که طالع نحس جزیره شکل گرفت.
نیم قرن بعد، «فردیناند ماکسیمیلیان ژوزف» ملقب به «ماکسیمیلیان اول» (Ferdinand Maximilian Joseph)، برادر جوانتر امپراتور اتریش «فرانسیس ژوزف» (Francis Joseph) این جزیره را خریداری کرد. او بقایای برجا مانده از دوران زندگی کشیشان را مبدل به باغهای زیبایی کرد و در آرزوی گذراندن روزهای تابستانی شاد به کاشت درختان غیر بومی، گیاهان خوش آب و رنگ و البته وارد کردن پرندگان رنگارنگ روی آورد.
امروزه طوطیها در اطراف جزیره پرسه میزنند، گلهای رنگارنگ و زیبای آن به شکوفه مینشینند و هنوز هم میتوان در میان سایه سار درختان کاشته شده در زمان این عضو خاندان سلطنتی مکزیک قدم زد. اما دست سرنوشت عاقبت شومی برای ماکسیمیلیان رقم زده که به زیبایی توسط مانه به تصویر درآمده است. در راه کسب تاج و تخت مکزیک، او دستگیر و سپس توسط جمهوری خواهان به دار آویخته شد. همسرش شارلوت که پرنسسی از بلژیک بود نیز آرام آرام به سمت جنون رفته و دیوانه شد و اینگونه بود که نفرین کشیشان به واقعیت بدل شد.
به همین دلیل مردم به بازدید این جزیره میآیند، ولی کسی شب را در آنجا نمیگذراند.
جزیره لوکرم دوبرونیک، کروواسی
از سواحل منحصربفرد تا اقاماتگاههای پنج ستاره دوبرونیک، چیزهای بسیاری برای دیدن است، اما به طور حتم جزیره داکسا علیرغم چشمانداز زیبا و منحصر به فرد خود در این گروه جایی ندارد. این جزیره سرسبز که توسط امواج نیلی دریای آدریاتیک احاطه شده است به اندازهای به دوبرونیک نزدیک است که گاهی با نگاه به نقشه فکر میکنید حتی با شنا کردن هم میتوان به آن رسید.
اما نکته جالب اینکه حتی خطوط کشتیرانی نیز تمام سعی خود را به کار میگیرند که تا حد ممکن از نزدیک شدن به این جزیره اجتناب کرده و با دور زدن آن از جنوب ایتالیا به حرکت خود ادامه دهند. اما چه چیز باعث شده که کسی به دنبال ساخت اقامتگاه و هتل در این پهنهی سرسبز نباشد؟
همانند لوکرم، در قرون وسطی داکسا نیز در ابتدا سکونتگاه راهبان بود، هرچند مسافران به دلایلی واضح از سفر به این جزیره اجتناب کرده و ان را نادیده میگرفتند. چرا که آنها ترجیح میدادند در جزایر بزرگتر این منطقه که از امکانات بهتری برخوردار بود، اقامت کنند.
اما در اکتبر سال ۱۹۴۴، اتفاق تلخی افتاد که سرنوشت این جزیره را برای همیشه تحت تأثیر خود قرار داد. پارتیزانهای ژنرال تیتو در مسیر خود به دوبرونیک رسیدند و خیلی زود دست به تصفیه حساب با هواداران رژیم فاشیست زدند. آنها به سرعت صدها تن از جمله شهردار شهر و کشیشان محلی را جمع کردند و سپس تعدادی از آنها را به این جزیره برده و همانجا اعدام کردند.
به شهروندان اخطار داده شد که به دنبال نشانی از عزیزان خود نباشند و از طرف دیگر هیچ خبری از سنگ قبر یا گورستان نیز نبود. دوبروونیک به سادگی به بخشی از یوگسلاوی زمان تیتو تبدیل شد و داکسا نیز هرگز مورد بازدید کسی قرار نگرفت. از آن زمان اگر از این جزیره صحبتی به میان میآمد، بلافاصه بحث به سمت داستانهای ارواحی میرفت که این جزیره را به تسخیر خود درآوردهاند.
در سال ۲۰۰۹ فردی به صورت اتفاقی با بقایای چندین جسد مواجه شد. بازرسان قضایی مشخص کردند که این اجساد بقایای ۵۳ مرد بزرگسال هستند که بعضی از آنها نشانههای مذهبی به همراه داشتند. این اجساد سرانجام به صورت رسمی به خاک سپرده شده و بنای یادبودی نیز برای آنها ترتیب داده شد.
حتی امروزه هم بازدید کنندگان اندکی به این جزیره میروند، جزیرهای متروکه که همچنان اسراری را در دل خود پنهان کرده است.