صدای رسای قلب های محزون
ناظران چشم باز کرده اند و در دل بهار ۲۰۱۷ ماهر شالا علی این هنرپیشه ۴۳ ساله و سیاهپوست متولد شهر اوکلند آمریکا را در همه جا و در هر فیلمی می بینند و این البته کنایه و استعاره ای برای رساندن این نکته و مفهوم است که وی را باید پرکارترین بازیگر فعلی جهان سینما تلقی کرد.
او که کارش را از مدیوم تلویزیون و از سال ۲۰۰۱ با بازی در مجموعه «Crossing Jordan» شروع کرد، پس از آن در ۲۸ اپیزود سریال علمی ـ تخیلی «۴۴۰۰» هم رویت شد. مشخص شدن مهارت های ماهر شالاعلی سبب گشت وی در فیلم های سینمایی «مورد عجیب بنجامین باتون»، «مکانی در پشت درخت های کاج»، «Predators» و چهار گانه «بازیهای پرعطش» هم به کار گرفته شود. این تازه شروع رونق کار ماهر شالا علی بود و او در چهار سیزون اول از سریال سیاسی تلویزیونی «خانه پوشالی» که چندی پیش از شبکه نمایش در ایران هم پخش شد. رل یک عامل اجرایی مغشوش در صحنه سیاست آمریکا و در ارتباط با کاخ سفید به نام رمی دانتون را بازی کرد و آنگاه در «Kicks» و «مهتاب» به بازی گرفته شد. در «مهتاب» وی یک فروشنده سیاهپوست مواد مخدر است که به پسر سیاهپوست دیگری که سنین بلوغ را می گذراند و در جامعه پر اضطراب آمریکا مشکلات و دردسرهایی در وفق دادن خود با سایرین دارد، یاری می رساند. او در این نقش چنان جا افتاد که اسکار نقش دوم مرد سال گذشته و جوایز متعدد دیگری را ربود و هالیوود را متقاعد کرد که بخشی از آینده خود را در وجود این مرد پر کار و هنرمند مسلط بجوید.
قبل و بعد از «مهتاب»، ماهر شالا علی در فیلم های «لوک کیج» که ساخته شرکت نت فلیکس است. «چهره های پنهانی» که راجع به اتفاقات پشت پرده در سازمان فضایی ناسا است و «الیتا: فرشته جنگاور» هم ایفای نقش کرد که آخری اقتباسی از یک رمان مشهور سایبورگی ژاپنی ها است. همه اینها دلایل لازم را پدید می آورد تا از ماهر شالا علی درباره برخی تحولات و فیلم های فوق پرس و جو شود.
بنظر می رسد از این شاخه به آن شاخه دائماً در حال ارتقای درجه خود هستید.
ـ بله، ولی این در ازای خستگی مفرط من حاصل آمده است. کار به جایی کشید که مدتی بدون یک روز استراحت، هفته ای ۷ روز و هر روز ۱۴ ساعت کار می کردم. البته من به این روال تا ابد ادامه نمی دهم و به زودی از شدت آن خواهم کاست ولی تا چنان زمانی باید از هر فرصتی برای تثبیت شغلی هر چه بیشتر خود سود جویم.
ولی انتخاب هایتان تا این لحظه بسیار خوب بوده اند.
ـ فکر می کنم یک حلقه ارتباطی و تشابه نسبی نیز بین این فیلم ها برقرار بوده است. شاید این فشار کاری مرا به جاهای رفیعی رسانده باشد اما قسمت ها و مراحل بعدی زندگی هنری ام باید با گزینش های دیگری همراه شود.
خودتان هم اعتراف کرده اید که قدری دیر در این حرفه به حرکت در آمده اید و بنابراین باید پرسید آیا شتاب شدید کاری تان برای جبران آن تاخیر نبوده است؟
ـ همین طور است. وقتی از کالج فارغ شدم ۲۶ سال سن داشتم و این هفت هشت سال دیرتر از سن معمول برای انجام این کار است. بدیهی است که در ورودم به دنیای هنر هم تاخیر افتاده باشد و حضور پیگیر و اصلی ام در این حرفه از ۲۳، ۲۴ سالگی من شروع شد. من پیشینه سایر بازیگران را با خودم قیاس کرده و دریافته ام که چند سال از آنها عقب تر هستم. در هالیوود روی عنصر جوانی بسیار حساب و آن را تبلیغ می کنند و اگر قرار باشد خودتان نیز حس کنید که از روند امور عقب هستید، کارتان زار خواهد بود.
«مهتاب» فیلمی معناگرا و حتی توام با حالتی شاعرانه است. وقتی برای اولین بار سناریوی آن را خواندید، چه حسی و برداشتی داشتید؟
ـ برایم تعجب آور بود زیرا بیش از آن که یک حس خیالی و داستانی را داشته باشد، احساس واقعیت را به ذهن می آورد. در کاراکتر خوان که من رل او را بازی می کنم، وجوهی از حقایق روز و مسایل واقعی جهانی محسوس است و من حتی نشانه های آدم هایی راکه به شخصه در آمریکا دیده ام، در او مشاهده می کردم. آدم هایی که یا از مخمصه جسته اند و یا در این راه به زندان رفته و گاهی حتی مرده اند. در جامعه آمریکا آدم های فراوانی را می یابید که هر روز با مخاطراتی که خود خواستار آن نبوده اند، مواجه اند و گاهی جان خود را نیز روی آن گذاشته اند، قلب این آدمها محزون است زیرا رنج های زیادی دیده اند اما هرگز دست از تلاش نمی کشند. صدای این دست آدم ها رسا است و همیشه قدم های بلندی را برای حل مشکلات بر می دارند.
کاراکتر خوان بسیار آگاه از مواردی است که دور و بر وی روی می دهد ولی آیا او در رفتار این پسرک (شیرون) فردی را نمی بیند که می تواند موجب ارتقای وی نیز بشود؟
ـ چیزها و صحنه هایی در این فیلم بودند که هر چند گرفته و ترسیم شدند اما بعداً در پروسه کوتاه سازی فیلم حذف شدند و بری جنکینز در مقام کارگردان «مهتاب» بهتر می تواند این پروسه را تشریح کند. شاید خوان سرنوشت خود را پذیرفته باشد اما در عین حال به تلاش اش ادامه می دهد. او هرگز نحوه زندگی خود و بنیادها و استدلال هایی که این زندگی بر آن استوار است به سایرین توصیه نمی کند اما هر چه را که به سلامتی رفتار شیرون منتهی می شود، به وی می آموزد. خوان چون راههای خلاف را طی کرده، خوب می داند سایرین را از چه چیزهایی بر حذر دارد.
تشابه هایی نسبی بین «مهتاب» و فیلم «Kicks» وجود دارد. این طور نیست؟
ـ درست می گویید اما «Kicks» در دنیا و سطح دیگری اتفاق می افتد. شرایط و مشکلات در «Kicks» سبک تر و عواقب کارها ملایم تر است. در «مهتاب» دردهای اجتماعی جلوه ای عمیق تر و بیشتر دارد و ماجراها جدی تر می نماید.
البته منظورم این نیست که «مهتاب» لزوماً فیلم بهتری است.
از فیلم «لوک کیج» بگویید و دنیای کارهای شرکت مارول و همکاری با شبکه نت فیلکس در تهیه و پخش این فیلم.
ـ این فیلم از برخی منظرها شگفت انگیز بود و از کاراکتر اصلی آن بسیار خوشم آمد. شاید او و جایگاهش در جامعه فوق العاده نباشد اما می توان نشانه های موفقیت بسیاری از کاراکترهای دیگر کمیک بوکی را در «لوک کیج» هم مشاهده کرد. این فیلمی است که در آن حتی دقیقه ای هم رکود و توقف مشاهده نمی شود و این البته یک وجه رایج در فیلم های ابرقهرمانی شرکت مارول است. نت فلیکس هم با مشارکت در توزیع این فیلم فقط زندگی حرفه ای خود را آشکارتر ساخته است.
در سیزون پنجم سریال «خانه پوشالی» غایب خواهید بود.آیا احساس می کنید نقش و سهم کاراکترتان ادا شده و پایان یافته بود و دیگر جا و مکانی برای بسط فزون تر آن و مجالی برای کش دادن ماجرا باقی نمانده بود؟
ـ با مدیران پروژه صحبت کردم و گفتم این کاراکتر هر کاری را که می توان از او طلبید و بدیهی و لازم دانست انجام داده و در نتیجه بهتر است مبحث او را پایان یافته دانست. در مورد نحوه جدایی او از ماجراها هم طرح هایی را ارائه دادم تا این قضیه مورد تایید مدیران این سریال باشد زیرا خود من تحت استخدام آنها بودم و نمی توانستم به تنهایی تصمیم بگیرم. واقعاً وقت جدایی از این سریال خوب رسیده بود.